آیا نظام تعلیم و تربیه متحول خواهد شد؟
محمد اسحاق فياض محمد اسحاق فياض

تعلیم و تربیت، بنیاد و اساس فرهنگ، آگاهی، رشد و توسعه اجتماعی یک ملت به شمار می رود، تعلیم و تربیت یگانه راه انتقال فرهنگ دانش و تجربیات نسلی به نسل دیگر است و آنچه بشر تا کنون قله های علم و دانش را فتح کرده و به مرحله فرامدرن امروز رسیده، نتیجه تلاش انسان در سایه دانش آموزی بوده است، در عصر جدید هر کشوری که از سیستم آموزشی فعال و سازمان یافته برخوردار بوده است، توانسته استعداد و خلاقیت فرزندان خود را کشف کند و آنان را در سایه آموزش پیشرفته در وادی بی انتهای علم و دانش یاری رسانده و از پیشتازان علم، دانش و تکنولوژی مدرن امروز به شمار آمده اند. همچنین کشورهایی در جهان سوم به سوی توسعه و پیشرفت گام برداشته که در قدم اول تغییر و تحول در نظام آموزشی خود ایجاد کرده و در سایه آموزش جدید و پیشرفته، بحران عقب ماندگی را پشت سر گذاشته است.

در افغانستان، پس از آنکه 25 سال جنگ را پشت سرگذاشت و سیستم آموزشی کشور به ویرانه ای تبدیل گردید. با استقرار نظام قانونمند در کشور شاهد رستاخیز عمومی برای دانش اندوزی، ارتقای سواد و آگاهی میان بسیاری از خانواده های افغانی در شهرها و روستاها هستیم.

این مسئله تحول بزرگی میان توده های مردم به شمار می رود، تحولی که روایت گر بیداری و حرکت توده وار به سوی جامعه مدنی و مدرن امروز است، تا از جمود فکری و عقب ماندگی بگریزند و خود را با قافله تمدن و تکنولوژی نوین امروز وصل کند. تقاضاهای مردم برای توسعه و گسترش مکتب در اقصا نقاط کشور و ناتوانی دولت در برابر این خواسته ها، چالش بزرگی را در نظام آموزشی کشور ایجاد کرد، نبود مکتب، کتابهای درسی، قرطاسیه، معلم و ... و تقاضاهای فرزندان واجب التعلیم افغانی برای شمول در مکتب پارادوکس ناموزون عرضه و تقاضا را ایجاد کرد، هر چند که این اصطلاح در بازارهای اقتصادی مصداق پیدا می کند، اما اگر روند عرضه و تقاضا در فرایندهای آموزشی بوجود آید، مصداق کمی از بازار اقتصادی ندارند، وقتی که دولت در عرضه خدمات آموزشی در برابر انبوه خواسته های دانش آموزان مواجه گردید، توازن عرضه و تقاضا به هم می خورد و وقتی توازن به هم خورد. چالش و نارسایی های آموزشی بروز می کند. وزارت معارف افغانستان با تمام طول و عرضی که دارد، طی چهارسال نتوانسته است پاسخ گوی درست نیازها و تقاضاهای متعلمان و معلمان باشد، در چنین وضعیتی دولت افغانستان و جامعه جهانی کمک دهنده به افغانستان، قبل از آنکه به فکر توسعه مکاتب و لیسه های همراه با کیفیت و متدهای جدید آموزشی و نظام آموزشی پیشرفته و مدرن باشد، به فکر پاسخ گویی به تقاضاهای توده ای افتادند و سعی کردند و با جذب تعداد زیادی متعلم و معلمین بی تجربه و بی سواد و ایجاد مکاتب در زیر خیمه ها و مساجد و ... از میزان تقاضاهای مردم بکاهد، اینکه تا چه میزان از نظر کیفیت پاسخ گوی نیازهای علمی متعلمین است و چنین مکاتبی تا چه میزان بهره وری دارد، فکری در این مورد نشده بود.

طبیعی است که دولت افغانستان و بویژه وزارت معارف، به جای آنکه به کیفیت آموزشی فکر کند، چاره ای نداشت که در قدم اول به تقاضاهای انبوه مردم و متعلمین واجب التعلیم بیاندیشند. بر این اساس میلیونها متعلم در سایه نظام آموزشی نه چندان خوب و سامان نیافته، راهی مکتب ها شدند، مکتب هایی که بسیاری آن از نبود معلمین با تجربه رنج می بردند، حتی در برخی از شهرها و روستاها کسانی که یک صنف بالاتر را خوانده بودند، به عنوان معلم صنوف پایین تر درس می دادند! مکاتبی که کتابهای درسی به قدر نیاز در میان آنان توزیع نمی گردید و یا کتابچه و قلم کافی نداشتند، تعداد زیادی از مکتب ها کنار درخت و زیر خیمه ها بر پا می گردید، بسیاری از مکاتب چنان پر بود که جایی برای نشستن پیدا نمی شد چه رسد به بازی و تفریح، مثلاً همین کابل لیسه عبدالرحیم شهید 23 هزار شاگرد دارد، طبیعی است که این آمار به اندازه ای سرسام آور است که اگر دیگر کشورها از آن باخبر شوند وحشت خواهند کرد، در صنوف درسی حدود 70 تا 100 شاگرد در یک صنف درس می خوانند، در چنین وضعیتی چگونه می توان انتظار کیفیت بالا و بهینه را از نظام آموزشی کشور داشت؟

اما اکنون که بیش از چهارسال از استقرار دموکراسی در کشور می گذرد، وزارت معارف هنوز چالش های کمیتی تعلیم و تربیت را حل نتوانسته و فرصت آن را نیافته است تا راهکارهایی برای کیفیت آموزش و مکاتب بدست آورد. در حالی که بهبود وضعیت مکاتب از نظر امکانات، بالابردن سطح نظام آموزشی و تامین رفاه معلمان، نیازها و ضرورت های اصلی تعلیم و تربیه در افغانستان به شمار می رود، نیازهایی که می تواند تحولی در نظام آموزشی کشور ایجاد کند، نیازهایی از این قبیل اند:

1-      توسعه مکاتب:

طی چهارسال مکاتب زیادی با همکاری کشورهای کمک دهنده اعمار یا ساخته شده است، اما به هیچ وجه پاسخ گوی صدها هزار متعلمین نیست که در زیر خیمه ها و یا زیر درختان درس می خوانند و یا صنوف 70 تا صد نفری را تشکیل می دهند. بر این اساس توسعه مکاتب در افغانستان هنوز در اولویت طرح های زیر بنایی در کشور قرار دارد و باید در این زمینه تلاش ها چند برابر گردد تا بتواند، متعلمین در مکان سالم و بدون تشویش به تحصیل شان ادامه دهند.

2-      تغییر و اصلاح کتابهای درسی:

در کشورهای پیشرفته و جهان سوم، کتابهای درسی متعلمین هر سال بر اساس میزان توسعه و پیشرفت و نیازهای زمانی هر کشوری تغییر می کند، متأسفانه در افغانستان پس از 25 سال جنگ، کتب درسی و شیوه های آموزش، از همان الگوهای قدیمی پیروی می کنند. هر چند که تغییرات اندکی در کتب های درسی بوجود آمده اما به هیچ وجه پاسخگوی نیازها و ضرورت های علمی و فنی زمان ما نیست. در وزارت معارف جمعی برای تدوین کتاب های درسی مشغول فعالیت اند اما تا کنون طرحی ارایه داده نتوانسته اند که نظام آموزشی کهنه افغانستان را متحول سازد.

3-      نبود معلم:

گسترش مکاتب در شهرها و روستاها، نیازمندی به معلم را بسیار بالا برد. با آنکه این ضرورت در سراسر افغانستان احساس می شود، دولت هیچ طرحی را برای تربیت معلمان در سایه توسعه دارالمعلمین ها و بالا بردن سهمیه محصلین در رشته معلمی در کانکور سراسری انجام نداده است. متأسفانه شأن و منزلت معلمین در کشور چنان پایین است که کسانی که از طریق کانکور وارد دارالمعلمین می شوند که پایین ترین رتبه قبولی را در کانکور آورده اند و حتی تعدادی به جای ادامه تحصیل در دارالمعلمین با درس وداع می گویند.

4-      توجه به رفاه حال معلمان:

با آنکه معلمی شغل مقدس پیامبران الهی است، اما در کشور ما بسیاری از متعلمین از انتخاب چنین شغلی گریزان است، دلیل آن روشن است، زیرا معلمین وقتی 5/2 هزار افغانی معاش دریافت می کنند، هیچ دانشجویی رغبت نمی کند که در آینده معلم شود. توجه به وضعیت رفاهی معلمین ضرورت اولیه رشد و پیشرفت در نظام آموزشی کشور به شمار می رود و وزارت معارف باید نیازمندی های معلمین را پاسخگو باشد.

آنچه گفته آمدیم چنین نتیجه می گیریم که نظام آموزشی کشور هنوز متحول نشده است و کارهای زیادی باید صورت گیرد تا اصلاح گردد و این چالش به زودی نیز قابل حل نیست. وزارت معارف در قدم اول نیاز به مدیریت خلاق و جامع نگر دارد تا با درک و شناخت نقیصه ها، راهکارهای جامع و قابل قبول را برای تحول در نظام آموزشی کشور ارایه نماید.

 


October 29th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي